موسسات نظرسنجی آمریکا چگونه «نظرسازی» می کنند؟
هم گالوپ و هم دیگر مؤسسات بزرگ نظرسنجی در آمریکا ناگفتهها و رازهای مگویی دارند که اگر افشا شود، اکثر نظرسنجیهایی که به نام نظرات مردم ایالات متحده منتشر میشود، بیاعتبار خواهد شد. دیوید مور، قائم مقام سابق مؤسسه گالوپ، در کتاب «نظرسازان» از این رازهای مگو گفته است.
ترجمه و تلخیص کتاب «نظرسازان» به زودی توسط انتشارات فارس راهی بازار نشر خواهد شد و علاقمندان می توانند سفارشات خرید خود را ارائه نمایند. راهنمای سفارش: هزینه کتاب های درخواستی را به شماره حساب 257979740 یا شماره کارت 6104337770008470 به نام موسسه خبرگزاری فارس نزد بانک ملت شعبه کندوان کد 63560 واریز کرده و فیش واریزی را به همراه نشانی دقیق پستی و شماره تماس خود از طریق نمابر به شماره 88913279-021 و یا از طریق پست الکترونیک به نشانی publications@farsnews.ir ارسال فرمائید. برای هماهنگی نیز می توانید با شماره تلفن 88913277-021 تماس حاصل فرمائید. هزینه ارسال رایگان است. شرایط تخفیف:برای سفارش های رسیده از 10 نسخه به بالا 10 درصد، از 100 نسخه به بالا 20 درصد و از 500 نسخه به بالا 30 درصد تخفیف لحاظ خواهد شد.
اختصاصی : عنوانی که رسانههای آمریکایی برای آخرین نظرسنجی گالوپ درباره ایران -در زمان اتنشار مقاله حاضر- انتخاب کردند، این بود که «یک سوم آمریکاییها ایران را دشمن شماره یک خود میدانند». گالوپ، چنان شهرتی به هم زده است که گزارههایی اینچنین، بهراحتی از سوی مردم جهان پذیرفته میشود و کسی از اعتبار متدولوژی و شیوة نظرسنجیهای آن نمیپرسد. ظاهر ماجرا این است که این مؤسسه نظرسنجی طبق دقیقترین و علمیترین شیوههای نمونهگیری، یک جامعه آماری نمونه را انتخاب کرده و سپس نظر این افراد درباره موضوعی با طرح پرسشهایی سنجیده میشود. اما این، هر چند شاید بخشی از ماجرا باشد، همه ماجرای نظرسنجیهای گالوپ نیست. هم گالوپ و هم دیگر مؤسسات بزرگ نظرسنجی در آمریکا ناگفتهها و رازهای مگویی دارند که اگر افشا شود، اکثر نظرسنجیهایی که به نام نظرات مردم ایالات متحده منتشر میشود، بیاعتبار خواهد شد. دیوید مور، قائم مقام سابق مؤسسه گالوپ، در کتاب «نظرسازان» از این رازهای مگو گفته است.
«دیوید مور» را نباید یک مقام سابق تصور کرد که به سبب اختلافات داخلی در سازمان یا معزول شدنش از یک مقام، کتابی علیه سازمان سابق خود نوشته است. او استاد علوم سیاسی و افکارسنجی دانشگاه «نیوهمپشایر» است که مورد توجه رؤسای گالوپ قرار گرفته و برای مدتی جذب این مؤسسه نظرسنجی میشود، اما با پی بردن به آنچه در پشت صحنه گالوپ اتفاق میافتد، ترجیح میدهد به همان کار آکادمیک خویش بازگشته و چنین عرصه عملی را برای همیشه رها کند.
حس نوستالژیک «مور» در سراسر کتاب او قابل مشاهده است. او از علم نظرسنجی، و حتی از شخص جرج گالوپ به نیکی یاد کرده و نظرسنجیهای علمی، دقیق و تأثیرگذار وی در دهه 1930 را میستاید. اما افسوس میخورد که امروز، نظرسنجی از یک کار علمی و حرفهای به فعالیتی تجاری – رسانهای و با هدف عملیات روانی و تحت تأثیرقرار دادن افکار عمومی گذار کرده است.
مور معتقد است و اسناد فراوانی عرضه میکند تا ثابت کند که مؤسسات نظرسنجی آمریکایی به «تولید افکار عمومی» مشغولند؛ او میگوید مؤسسات نظرسنجی عامداً افکار عمومی را «بد میخوانند»و میخواهند به آمریکاییها بگویند که چه فکر میکنند. او اسنادی ارائه کرده و میگوید که نظرسنجان در آمریکا به قدری به نظرسازی مشغولند که بعضاً مدعی میشوند ما رئیس جمهور را انتخاب میکنیم!
مور از تکنیکهای نظرسازی گالوپ پرده برداشته است و به تفصیل درباره تاکتیکهایی چون «گزینه تحمیلی»، «شیوههای تغییر ماهیت جامعه آماری پس از نمونهگیری»، «نحوه سوءاستفاده از جهل عمومی» و... بحث میکند و برای آنها شواهد عینی میآورد.
آنچه پیش روی شماست متن خلاصه شده کتاب «نظرسازان» است که امید است مورد استفاده فعالان سیاسی و رسانهای، مؤسسات نظرسنجی و دانشجویان و اساتید رشته ارتباطات اجتماعی قرار گیرد.
فصل اول
افکارسنجها زیر آتش انتقاد
این یک کنایهی تاسفبار است به این معنی که یکی از ارزشمندترین اختراعات اجتماعی قرن بیستم که به طور عمده به عنوان یک ابزار برای توسعهی دموکراسی پنداشته میشود، در واقع دارد برعکس عمل میکند. وقتی در اواسط دههی 1930، جورج گالوپ، المو روپر و آرچیبالد کراسلی روش علمی خود برای انجام نظرسنجی از افکار عمومی را رونمایی کردند، انتظار داشتند که صدای مردم اکنون دیگر نه فقط در زمان انتخابات بلکه به طور مداوم شنیده شود. و از یک جهت، آنها کاملاً آگاه به گذشته بودند. افکارسنجهای علمی تشکیلاتی را به وجود آوردند که چگونگی ثبت تاریخ را دچار یک تحول عظیم کرد. پیش از آن زمان، تاریخدانان "ملتها را به صورت به هم پیوسته مطالعه میکردند و تنها به ما داستانهای پادشاهان، سلسلهها، حصرها و نبردها را میگفتند."
اکنون با یک بایگانی از نظرسنجیها، تاریخدانان میتوانند تاریخ مردم را بررسی کنند – و اطلاعاتی مفصل دربارهی زندگی خانوادگی مردم عادی، عادتهای شغلی، فعالیتهای اوقات فراغت و مسافرت، عقاید و رفتارهای مذهبی، برنامهریزیهای زندگی، فعالیت جنسی، اقتصاد، تجربهی جرایم و البته رویکردشان به هرچیز اعم از سیاست و دین و ورزش تا آخرین مدهای اجتماعی و چهرههای سرگرمکننده به دست بیاورند. این روش جدید توصیف یک کشور و مردمش آنقدر عمیق است که به صورت بنیادین، مفهوم عموم تودهها را با "شکل دادن حس آمریکاییها نسبت به خودشان به عنوان افراد و اعضای جوامع و شهروندان یک کشور" تعریف کرده است."
یکی از زیرمجموعههای بسیار بانفوذ این نظرسنجیهای ملی، اولویتهای رایدهندگان در فصل تبلیغات انتخاباتی را ثبت میکند و افکار مردم دربارهی سیاستهای دولت را به ارزیابی میگذارد. این دو حوزهی ارزشیابی به دلیل ارتباط آشکارشان با شکل دموکراتیک دولت ما اهمیت دارد که بنا به گفتهی پژوهشگر و متخصص سرشناس علوم سیاسی هارولد دی. لاسول به اثر متقابل بین دولت و مردم وابسته است. او در ابتدای جنگ جهانی دوم نوشت: "دولت بر اساس افکار عمومی عمل میکند، و افکار عمومی آزادانه و به طور دنبالهدار با تکیه بر دولت رفتار میکند." شش دهه بعد، دو متخصص سرشناس علوم سیاسی دیگر، یعنی لارنس جاکوبز و رابرت شاپیرو اظهار نظری مهم دربارهی نیاز دولت به شنیدن صدای مردم انجام دادند: "اینکه آیا دولتهای دموکراتیک دوام میآورند، از پیش معین نیست و تضمین نمیشود. آنچه حیاتی به شمار میرود این است که پاسخگویی قابل توجه دولت به افکار عمومی مناسب و لازم است."
امروزه حوزههای افکار عمومی که بیش از همه به فرایندهای دموکراتیک مرتبط هستند، منحصراً توسط نظرسنجیهای رسانههای ملی بزرگ ارزیابی میشوند. مطمئناً این نظرسنجیها مواردی فراتر از اولویتهای رایدهندگان در فصل تبلیغات انتخاباتی و رویکردهای مداوم نسبت به سیاستهای عمومی را ارزیابی میکنند و تاثیرشان بر درک ما از فرهنگ آمریکایی بسیار فراوان است. با این حال، عملکرد آنها در حوزهی افکار عمومی دموکراتیک، کمتر درخشان بوده است. در واقع در این زمینه است که تاثیرات آنها شدیداً با آنچه که ابتدا امید میرفت، تفاوت میکند.
برای مدت 13 سال، من توسط سازمان گالوپ استخدام شده بودم و مسوولیت اصلیام در ابتدا معاون اجرایی و دبیر ارشد« 1» نظرسنجیهای گالوپ بود. در طول این مدت از مارس 1993 تا آوریل 2006، من با دریافت انتقاداتی از همه جا مبنی بر اینکه در نظرسنجیهای خود احتمالاً جانبداری میکنیم، همان عصبانیتی را تجربه میکردم که تقریباً همهی متصدیان نظرسنجی در رسانهها احساس میکردند.
بخشی از انتقادها فقط عدم وجود درک دربارهی ماهیت نمونهگیری را نشان میداد. در واقع آنچه که متصدیان افکارسنجی شکایتها اغلب از شهروندان خشمگین میشنوند این است که "چرا از من نظرسنجی نکردند؟"
یک بار وقتی من در حال انجام یک مصاحبهی رادیویی بودم، یک شنونده تماس گرفت و میخواست بداند که آیا نامش در فهرستی قرار داشت که گالوپ هرگز با افراد آن تماس نمیگرفت، چرا که او یک لیبرال بود (یا شاید هم محافظهکار، دقیقاً به خاطر ندارم.) من مشتاق شده بودم که به او بگویم موضوع را بررسی میکنم و پاسخش را میدهم، اما این کار را نکردم. در آن زمان که برای شرکت خود یک نمایندهی خوب به شمار میرفتم، نمیخواستم چیزی بگویم که حتی به یک فرایند انتخاب جانبدارانه اشاره داشته باشد. من به او اطمینان دادم که تا جایی که ممکن است، همهی شماره تلفنهای مسکونی در کشور واجد شرایط تماس گرفتن بودند و این در واقع به یک کامپیوتر غیرسیاسی بستگی داشت تا به صورت تصادفی، نام او را انتخاب کند (حداقل اگر در یکی از 48 ایالت پیوسته به هم زندگی میکند. به طور عمده، گالوپ و سایر افکارسنجها آلاسکا و هاوایی را به دلیل موقعیت زمانی نامناسب و جمعیت اندکشان در نظر نمیگیرند).
به سایر انتقادها سختتر میشد پاسخ داد. یکی از دورههای اختلاف شدید، روز هفدهم سپتامبر 2004 اتفاق افتاد یعنی پس از اینکه اجلاس ملی جمهوریخواهان، رییسجمهور جورج دبلیو بوش را برای یک دورهی دیگر کاندیدا کرد. متن خبر من بر روی وبسایت گالوپ نتایج آخرین نظرسنجی مشترک CNN، USA Today و گالوپ با عنوان "اوجگیری بوش همچنان ادامه پیدا میکند" را گزارش داد. این "اوجگیری" که من به آن اشاره داشتم، افزایش پشتیبانی است که یک کاندیدای ریاست جمهوری پس از نامزد شدن توسط اجلاس حزب خود دریافت میکند. بوش پیش از اجلاس با 3 درصد امتیاز پیش بود اما پس از برگزاری نشست، فاصله را به 7 درصد رساند. 10 روز بعد، برتری او 6 درصد دیگر هم افزایش یافت و از سناتور جان کری با اختلاف 55 درصد به 42 درصد جلو افتاد.
مشکل برای هر کسی که به رقابت ریاستجمهوری به اندازهی ذرهیی اهمیت بدهد، این بود که یک روز قبل از آنکه من مطلبم را ارسال کنم، موسسهی Pew Research، تساوی در آرای بوش و کری را اعلام کرد و عنوان خبری که انتشار داد این بود: "حمایت از کری بازمیگردد: رقابت دوباره مساوی شد." این گزارش افزود که هرچند آرای بوش پس از اجلاس جمهوریخواهان 12 درصد رشد را تجربه کرد، اما جهش آرای او ناگهان ناپدید شد.
این غیرطبیعی نیست که نظرسنجیهای انجام شده در بازههای زمانی مشابه، با یکدیگر اختلاف داشته باشند، هرچند که چنین اختلافهایی همچنان به عنوان انحراف در نظر گرفته میشوند. به طور عمده، میتوان تناقضهای آشکار را به تاریخهای مختلف مصاحبه یا طراحی لغوی نامشابه سئوالات نسبت داد. و البته، همیشه این امکان وجود دارد که یک نظرسنجی به آسانی غلط باشد. این توضیحی است که بیشتر زمانی شنیده میشود که سازمان برگزارکنندهی نظرسنجی، اعتبار ضعیفی داشته باشد.
با این حال، نتایج متضاد نظرسنجیهای گالوپ و Pew را نمیتوان با یکی از بهانههای معمول توجیه کرد. این دو موسسه، غولهای صنعت نظرسنجی هستند، هر دو آنها در میان رسانههای خبری بسیار محبوبند و هیچکدام از نظرسنجیها را نمیتوان بلافاصله و بدون تفکر رد کرد. به علاوه، تاریخ انجام مصاحبه برای هر دو نظرسنجی تقریباً یکسان بود و موضوع نحوهی طرح سئوال هم وجود نداشت، چرا که هر کدام از نظرسنجیها، این سئوال استاندارد که اگر انتخابات "امروز" برگزار شود شخص پرسششونده به چه کسی رای خواهد داد را شامل میشد.
واکنش رسانهها به نتایج متناقض، انفجاری بود. روز بعد، من و همکارم جف جونز که دبیر اجرایی نظرسنجیهای گالوپ بود، با سیلی از تماسهای مختلف از سوی گزارشگران در سراسر کشور مواجه شدیم که در مورد تفاوت بین نتایج نظرسنجیها سئوال میکردند. ما عمدتاً چنین تماسهایی را به فرانک نیوپورت، سردبیر ارجاع میدهیم، اما آن روز او در مسافرت بود. با این حال، او از فرودگاه دیترویت تماس گرفت و پرسید که ما تماسها را چگونه مدیریت میکردیم. او هم به چندین تماس پاسخ داده بود و از این موضوع خشمگین بود که چرا اکثر گزارشگران بیشتر نسبت به گالوپ انتقاد داشتند تا Pew.
بسیاری افراد در رسانهها، نظرسنجیهای گالوپ در انتخابات ریاست جمهوری سالهای 1996 و 2000 را مورد انتقاد قرار داده بودند و ادعا میکردند که نتایج ما "بیش از اندازه پرنوسان" بوده است. حتی اندرو کوهوت از موسسهی Pew هم نتایج ما را "احمقانه" خوانده بود. این بار، نتایج Pew احمقانه بودند، ولی به نظر میرسید که Pew داشت بیدلیل منتفع میشد.
نهایتاً موضوع در رسانهها وقتی حل شد که اسکات کیتر، مدیر پیمایشهای موسسهی Pew و من به توافق رسیدیم که علت تفاوت میتواند به "زمانبندی" نسبت داده شود. نظرسنجی Pew در یک دورهی پنجروزه و نظرسنجی گالوپ در یک دورهی 3 روزه انجام شده بود و این زمان، فرصت پرنوسانی برای تبلیغات انتخاباتی بود.
پیش از اینکه با کیتر به توافق برسم، به یکی از گزارشگران، دیدگاه خودم دربارهی اینکه چه اشتباهی اتفاق افتاده بود را توضیح داده بودم. Pew پیش از اینکه سئوالش راجع به رایگیری در انتخابات ریاستجمهوری را مطرح کند، چندین سئوال دربارهی اخبار از جمله یک سئوال دربارهی خدمت "حفاظت ملی" بوش که شدیداً مورد بحث قرار گرفته بود، پرسید. در آخرین نظرسنجی پیش از انتخابات، وقتی همهی افکارسنجها تلاش میکنند تا در حد امکان نظرسنجیهای دقیق و صحیح ارایه کنند، هیچ کسی جرات نمیکند از ترس مخدوش شدن نتایج، پیش از سئوال در مورد رای، سئوالهای عمومی راجع به اخبار مطرح کند.
در این مورد، از آنجایی که این آخرین نظرسنجی قبل از انتخابات نبود – که با نتایج واقعی انتخابات مقایسه میشد تا صحت نظرسنجی موسسه سنجیده شود – Pew این نیاز را احساس نکرد که باید مراقب باشد. اما سئوالات تحقیقی Pew دربارهی بوش پیش از سئوال در مورد رای ممکن است بسیاری از پاسخدهندگان را وادار کرده باشد تا دوباره به گفتن اینکه میخواهند به رییسجمهور رای بدهند، فکر کنند و در نتیجه این موضوع حمایت ابتدایی از وی را کاهش داده است. این حداقل نگاه گالوپ بود. همانطور که بعداً مشخص شد، گزارشگر هیچکدام از این موضوعات را در نوشتهی خود ذکر نکرد و در عوض بهانهی زمانبندی را پذیرفت.
با وجود این نتایج و همچنین تناقضهای دیگر در نظرسنجیهای انجام شده در زمان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری سال 2004، بیشتر نظرسنجیها از جمله نظرسنجی گالوپ و Pew در مورد برتری نسبی و با اختلاف اندک بوش، با یکدیگر همخوانی داشتند. اما شاهدان فراوانی تحت تاثیر قرار نگرفتند. فارغ از توافقی که آنها در روز انتخابات حاصل کردند، نظرسنجیها تفاوتهای فاحشی را در دوران تبلیغات انتخاباتی نشان میدادند. احساسات منفی دربارهی نظرسنجیهای پیش از انتخابات با عملکرد نظرسنجیهای خروج (نظرسنجیهایی که به محض خارج شدن رایدهندگان از محل اخذ رای انجام میگیرد) بدتر هم شد که خیلی زود در شب رایگیری نشان میداد کری انتخابات را برده است، که کمی پس از نیمهشب برعکس شد و پیروزی بوش را مشخص کرد.
نشریهی Raleigh News and Observer در یک ارزیابی آتشین از نظرسنجیهای نهایی پیش از انتخابات، اینچنین گفت: "این نظرسنجیها به شکل خارقالعادهیی لایعقل هستند!" روزنامهنگار سرشناس کریستوفر هیچنز گفت: "همهی آنچه که من از انتخابات ریاست جمهوری سال 2004 میخواستم، نتایجی بود که باعث میشد موسسات نظرسنجی احمق به نظر برسند و در این زمینه بسیار فراتر از انتظارات من برآورده شد."
بیل ویتلی، معاون NBC News نظرسنجیهای خروج انتخابات 2004 را "آشغال!" توصیف کرد. جیمی برسلین در مقالهیی که برای Newsday نوشت دیدگاه وسیعتری داشت. او اینطور گفت: "اگر به دنبال نظرسنجی دربارهی رقابت بین بوش و کری هستید، بنشینید و خودتان یکی درست کنید که مطمئناً به اندازهی دروغهای وحشتناکی که در تلویزیون یا صفحهی اول روزنامهها منتشر میشود خوب خواهد بود."
پیتیر کوی از مجلهی Businessweek دیدگاه بازتری اتخاذ کرد. او نوشت: "آمریکاییهای بیشتری دارند به این نتیجه میرسند که نظرسنجیها غیرعلمی، غیرقابل اعتماد، جانبدارانه، ناقض حریم خصوصی و تنها تلفکنندهی وقت هستند. آبروی افکارسنجها در ذهن عموم به سطح نازل روزنامهنگاران و یا فروشندگان خودروهای دست دوم رسیده است. افکارسنجها این خبر ناراحتکننده را میدانند، چرا که پرسیدهاند."
در حالی که ما افکارسنجها در برابر آنانکه منتقدان غیرمنطقی میدانیمشان متحد شدهایم، نیازی نبود که برای پیدا کردن مقصر آشوب به وجود آمده، دوردستها را بنگریم. همانطور که شخصیت کمیکاستریپ، پوگو یک بار گفت، "ما با دشمن دیدار کردهایم، و دشمن، خود ما هستیم!"
سالها بود که ما افکارسنجها، به شکل نظاممندی مردم آمریکا را در مورد صحت نظرسنجیهایمان گمراه میکردیم و مدعی میزان دقتی در سنجش افکار عمومی بودیم که از واقعیت بسیار دور است. مطمئناً ما وجود یک "ضریب خطا"ی وابسته به اندازهی نمونههایمان را تصدیق میکنیم، یعنی همان عبارت معروف "به اضافه منهای 3 درصد امتیاز" که نشان میدهد آمار نظرسنجیمان اغلب بسیار نزدیک به آنچه است که اگر با هر فرد بالغ زنده در کشور مصاحبه میکردیم، به دست میآمد. و تنها برای اینکه خودمان را بپوشانیم، پاورقی نه چندان بیضرری را اضافه میکنیم: "به اضافهی خطای نمونهگیری، ادبیات طراحی سئوال و مشکلات عملی در اجرای پیمایش میتواند خطا یا جهتگیری در یافتههای نظرسنجی از افکار عمومی به وجود بیاورد." این عبارت میتواند تحیر و تعجب کاربران نظرسنجیها را در صورتی که بدانند واقعاً چه معنایی دارد، سبب شود. در واقع، وقتی من این عبارت را در گزارش به یکی از مشتریان بانک گالوپ گنجاندم، فرد باهوش در بانک اصرار کرد که آن باید حذف شود. او گفت: "این اساساً یعنی شما نمیتوانید به هیچ کدام از آمارها اعتماد کنید. چنین گزارشی چه خوبی میتواند داشته باشد؟"
در عمل، اکثر کاربران نظرسنجیها هشدار دربارهی "خطا یا جهتگیری" اضافی را نادیده میگیرند؛ درست مثل سیگاریهای باسابقه که هشدار بهداشتی در گوشهی پاکت سیگار آنها را باز نمیدارد. اما بر خلاف سیگاریها، کاربران نظرسنجیها را نمیتوان چندان سرزنش کرد. آنها هشدار ما را نادیده میگیرند چرا که ما افکارسنجها آن را نادیده میگیریم. ما با اعدادمان طوری رفتار میکنیم که گویی آنها تخمینهای نسبی از آنچه که عموم مردم فکر میکنند نیستند، بلکه تقریباً انعکاس دقیق واقعیتند. اما با دقت تقریباً هر مجموعه از نتایج نظرسنجیها را ببینید که در آنها تفاوتهای عمده در میان سازمانهای نظرسنجی بسیار معتبر خواهید یافت.
خیالبافی نظرسنجیها در سال 2005 راجع به موضوعاتی همچون امنیت اجتماعی، حفاریهای نفتی در آلاسکا، تحقیقات بر روی سلولهای بنیادین، متمم قانون اساسی برای ممنوع کردن ازدواج همجنسها، میزان حضور نظامیان در عراق و البته جدال بر سر وضعیت تری شیاوو، زن اهل فلوریدا که برای مدت بیش از 15 سال در حالت نباتی زندگی کرد و سمبلی برای جنگ فرهنگها در آمریکا شد، ادامه یافت. در مورد همهی این موضوعات، نظرسنجیهای مختلف، نتایج بسیار متفاوتی نشان دادند: اکثریت قابل توجه، با توجه به اینکه افکارسنجها تصمیم میگرفتند چگونه نظرات را بسنجند، به یک سمت یا سمت دیگر سوق پیدا میکردند. به طور مشابه، پیشبینیهای میان دورهای 2006 مجلس نمایندگان آمریکا در نظرسنجیهای هفت رسانه، اجماع اندکی را نشان میداد. بر اساس نظرسنجی Pew، انتظار میرفت که دموکراتها کل آرای سراسر کشور را با اختلاف 3 امتیاز کسب کنند، اما بنا به گفتهی CNN، این اختلاف 20 امتیاز بود. از جمله نظرسنجیهایی که نتایج یکرقمی نشان میدادند، میتوان به نظرسنجی USA Today/گالوپ و ABC/واشنگتن پست اشاره کرد، در حالی که فاکس، تایم و نیوزویک اختلاف پیروزی متوسط 15امتیاز را پیشبینی کرده بودند. در نهایت، شمارش آرا اختلاف 7 امتیازی را نشان میداد.
در سال 2007، پس از پیروزی دموکراتها در انتخابات میان دورهای، نظرسنجیها نتوانستند در مورد اینکه آیا مردم موافق تصویب یک قطعنامهی غیرالزامآور برای مخالفت با افزایش نظامیان پیشنهادشده توسط بوش بودند یا به طور کلی در مورد قطع بودجهی جنگ عراق توسط کنگره نظر مثبتی داشتند، به نظر واحدی برسند. برخی نظرسنجیها، اکثریت غالب را موافق نشان میدادند در حالی که سایر نظرسنجیها نشان میدادند اکثریت مخالف بودهاند. نظرسنجیها همچنین در این زمینه که آیا آمریکاییها از تمدید برنامهی بیمهی سلامتی دولتی کودکان حمایت میکنند، خواهان خروج بلادرنگ نظامیان آمریکایی از عراق هستند و یا با گزارش ژنرال پترائوس در مورد عملکرد افزایش نظامیان در عراق موافق بودند، نتایج متفاوتی را نشان میدادند.
دوران فعالیتهای تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری 2008 هم شروع بهتری نداشت. نظرسنجیها در همهی رقابتهای ابتدایی بسیار نادرست بودند، که قابل توجهترین آنها نظرسنجی انتخابات مقدماتی درونحزبی دموکراتها در نیوهمپشایر بود که پیروزی باراک اوباما با فاصلهی متوسط 8 درصد امتیاز را پیشبینی کرده بود. او در نیوهمپشایر با 2 امتیاز اختلاف شکست خورد و باعث بهت شدید هم در میان افکارسنجها و هم ناظران سیاسی شد. در کارولینای جنوبی، اشتباهات نظرسنجیها حتی بیشتر بود، که به درستی پیشبینی کرده بود اوباما برنده میشود اما با اختلافی که در واقع نصف اختلاف واقعی بود. نتایج نظرسنجیها در آیووا و نوادا هم چندان بهتر نبود. فرانک ریچ نویسندهی نیویورک تایمز با نگاهی به سهشنبهی بزرگ نوشت: "با برگزار شدن رایگیری سهشنبه، آنچه که یقین داریم این است که افکارسنجها و نظریهپردازان امروز تا هماکنون تقریباً همه چیز را اشتباه گرفتهاند."
ماهها بود که نظرسنجیها برتری "قاطع" هیلاری کلینتون در حوزههای انتخابیهی ملی را نشان میدادند؛ آنقدر قاطع که پس از نخستین رقابت یعنی دور اول انتخابات ایالت آیووا دود شد و به هوا رفت. رودی جولیانی به طور مداوم به عنوان پیشتاز ملی جمهوریخواهان شناخته میشد هرچند که در همهی رقابتهای اولیه عقب افتاد و در هفتهی نخست رایگیری اصلی از جایگاه برترش افول کرد و هرگز بازنگشت.
این نمونهها و مثالهای مشابه، تردیدهایی جدی را دربارهی کاربردی بودن نظرسنجیها به وجود میآورند. آیا ما میتوانیم به هیچکدام از این نظرسنجیها به عنوان نمایندهی افکار مردم اعتماد کنیم؟ اینکه آنها در طول دوران تبلیغات انتخاباتی و بین انتخابات وقتی دربارهی موضوعات سیاست عمومی، اعداد و ارقام متناقض ارایه میکنند چه معنایی دارد؟ نظرسنجیها چه قدر جانبدارانه عمل میکنند؟ و اینکه منافع چه کسی را تامین میسازند؟
نظرسنجیهای ملی رسانهیی که در این کتاب به آنها اشاره شده، شامل سیزده سازمان نظرسنجی میشوند. احتمالاً چهار نظرسنجی که بیشترین تاثیرگذاری را دارند، آنهایی هستند که وابسته به معتبرترین روزنامههای عمومی کشورند: نظرسنجی CBS News/نیویورک تایمز و نظرسنجی واشنگتن پست/ABC News. دو نظرسنجی دیگر در این گروه، Pew Research و USA Today/گالوپ هستند. نظرسنجیهای این چهار سازمان، بیش از سایر نظرسنجیها توسط رسانههای خبری برای بازتاب و پخش بیشتر انتخاب میشود که بخشی از آن به دلیل شهرت این سازمانها و بخشی دیگر به دلیل تداوم نسبی نظرسنجیهای آنهاست. هرچند که به سختی میتوان گفت کدامیک از این نظرسنجیها بیشترین تاثیرگذاری را دارند، روشن است که روی هم رفته این چهار نظرسنجی به شکل فزایندهیی فضای افکار عمومی کشور را شکل میدهند.
سایر نظرسنجیهای رسانهیی که در این کتاب از آنها نام برده شده، شامل CNN، NBC/وال استریت ژورنال، تایم، نیوزویک، Associated Press/ Ipsos، the Los Angeles Times، فاکس، John Zogby (که اغلب با رویترز همکاری میکند) و Harris Interactive (که با سازمانهای رسانهیی مختلف همکاری میکند، اما شریک دایمی ندارد) هستند. همهی این سازمانها به میزان کمتری نظرسنجی انجام میدهند یا با روزنامههای ملی به عنوان شریک همکاری نمیکنند. در این دستهبندی چیزی نیست که نشان دهد کیفیت نظرسنجیها در گروه دوم، کمتر از کیفیت نظرسنجیهای گروه اول است.
در این کتاب، من روی این موضوع تمرکز میکنم که نظرسنجیها چگونه دو حوزهی بسیار مهم افکار عمومی دموکراتیک را ارزیابی کرده و تحت تاثیر قرار میدهند: اولویتهای رایدهندگان در طول یک دوره فعالیتهای انتخاباتی و گرایشهای عمومی دربارهی سیاستهای دولت. برای بسیاری افراد، افکار عمومی یعنی هرآنچه که نظرسنجی رسانههای بزرگ بگوید. اما دیدگاه من کمی متفاوت است. من این اصل را که نظرسنجیها میتوانند افکار عمومی را بسنجند قبول دارم، اما تنها اگر آنها واقعیت را دربارهی عامهی مردم بگویند. متاسفانه آنها این کار را نمیکنند. در عوض، نظرسنجیهای رسانهیی، قرائتی تحریف شده از فضای انتخاباتی به ما میدهند، یک اجماع نادرست دربارهی مسایل سیاستگذاری به وجود میآورند و به مرور دموکراسی آمریکایی را تضعیف میکنند.
نوشته: دیوید دبلیو مور/ ترجمه:ایمان ضیابری
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : موسسات نظرسنجی آمریکا, نظرسازی, گالوپ, دیوید مور, ,